هدیه--سپهرپیرهادی
177 بازدید
177 بازدید
با رؤیای لحظه آمدنت، خیابان های انتظار را قدم می زنم. چشم های خسته ام، درد سالیان دراز سکوتت را و سالیان سرد نیامدنت را در این کوچه های مه آلود می گرید.
هفته ها می روند و می آیند و من در ثانیه ثانیه جمعه ها تحلیل می روم.
جمعه ها می روند و می آیند و انتظار، ققنوسی است که آتش خاکسترش را خاموشی نیست...
22 تیر 1394
اولین نفری باشید که برای این ویدیو دیدگاه ارسال میکنید