قسمت هفتم و هشتم داستان رستم و اسفندیار. حسین پویا
387 بازدید
387 بازدید
اسفندیار به خواست پدرش گشتاسب و برای تحویل گرفتن تاج و تخت از او می پذیرد که به زابل برود و رستم را دست بسته به دربار بیاورد. مخالفت مادرش را نادیده می انگارد و همراه فرزندان و برادران به زابل می رود. در کنار هیرمند چادر می زنند و بهمن فرزند بزگترش را برای رساندن خبر و قصد ماموریت به سوی رستم روانه می کند
اولین نفری باشید که برای این ویدیو دیدگاه ارسال میکنید