در حال بارگزاری....
قسمت هفتم و هشتم داستان رستم و اسفندیار. حسین پویا
358 بازدید
358 بازدید
اسفندیار به خواست پدرش گشتاسب و برای تحویل گرفتن تاج و تخت از او می پذیرد که به زابل برود و رستم را دست بسته به دربار بیاورد. مخالفت مادرش را نادیده می انگارد و همراه فرزندان و برادران به زابل می رود. در کنار هیرمند چادر می زنند و بهمن فرزند بزگترش را برای رساندن خبر و قصد ماموریت به سوی رستم روانه می کند
اولین نفری باشید که برای این ویدیو دیدگاه ارسال میکند

-
12:05
-
13:18
-
11:13
-
10:37
-
10:43
-
12:20
-
12:03
-
4:21
-
14:16
-
7:34
-
12:27
-
12:28
8:19
شکرگزاری صبحگاهی با خدا + برای انرژی مثبت ...
12 بازدید . 1 ساعت پیش1:29
نوستالژی خانه سبز با صدای خسرو شکیبایی
5 بازدید . 47 دقیقه پیش3:43
دکلمه زیبا از خسرو شکیبایی به نام" ...
5 بازدید . 55 دقیقه پیش1:00
کلیپ آهنگ انگار نه انگار یکی داره برات م ...
10 بازدید . 1 ساعت پیش