دختر کوچولو...
982 بازدید
982 بازدید
مادر و پدرش هیچوقت دختر کوچولو رو کلیسا نبردند... . دختر کوچولوی غمگین....باباش هر روز مست بود و مادرش دارو مصرف می کرد....هیچوقت نخواست بازی کنه یا ببوسنش یا بغلش کنن....چه زندگی غم انگیزی.. تا وقتی که پدرش با تفنگ مادرش رو کشت...اونو پیش مامان و بابای جدید بردند... اولین یکشنبه مدرسه با معلمش به کلیسا رفت عکس رو دید ...دختر کوچولو گفت من این آقا رو میشناسم..اسمشو نمیدونم ولی خوب می شناسمش اون همیشه منو در آغوشش میگرفت هرشب...
اولین نفری باشید که برای این ویدیو دیدگاه ارسال میکنید