شعرهای عاشقانه سعدی در فراز و فرود آواز شجریان
14 بازدید
14 بازدید
مردِ عاشق که روزگاری چنان گلایهوار معشقوقتان را سختکمانِ سستپیمان دانستید و فرمودید: «عهد نابستن از آن بِه که ببندی و نپایی» و ناله سر دادید: «عشق در دل ماند و یار از دست رفت، دوستان دستی که کار از دست رفت» و سرودید: «خبرت هست که بیروی تو آرامم نیست» و خاضعانه گفتید: «دست به بند میدهم گر تو اسیر میبری» و سرانجام امان بریده خواستید: «یا دوا کن یا بکش یکبارگی» و التماس کردید: «ز حد گذشت جدایی میان ما ای دوست، هنوز وقت نیامد که باز پیوندی»؟ و ترسان گفتید: «ترسم چو باز گردی از دست رفته باشم»؛ آن روز چه بر سرتان آمده بود که نوشتید: «بیبن و بگذر و خاطر به هیچکس مسپار»
متن از موسیقی ما
04 اردیبهشت 1402
اولین نفری باشید که برای این ویدیو دیدگاه ارسال میکنید