((یار نداری)) چه دلی، ای دل آشفته که دلدار نداری! گر تو بیمار غمی، از چه پرستار نداری؟ شب مهتاب همان به که از این درد بمیری تو که با ماهرخی وعدهٔ دیدار نداری راز اندوه ِ مرا از من آزرده چه پرسی خون مَیفْشان ز دلم گر سر آزار نداری گل بی خار جهانی که ز نیکو سیرا ...